۱۳۸۱ آبان ۴, شنبه

كاريكلماتور شماره 101

ــ برگ زرد پاييزي آنچنان برگ سبز بهاري را در آغوش مي گيرد كه لحظه جدايي فرا مي رسد .
ــ با دسته گلي به غمگيني حاصل جمع گلهاي پرپر شده پاييزي بدرقه ات مي كنم .
ــ برگ زرد جسد برگ سبز را با سرعت باد پاييزي به دوش مي كشد .
ــ بچه هاي متولد پاييز نسبت به پرپر كردن گلها علاقه وافري دارند .
ــ درخت عريان ، غرق در سكوت پاييزي پرندگان نغمه سرا است .
ــ پاييزي يافت نمي شود كه به برگهاي سبز قابل تقسيم نباشد .
ــ برگهاي زرد همراه باد خزاني مرثيه خوان مي گذرند .
پرويز شاپور

۱۳۸۱ مهر ۲۹, دوشنبه

كاريكلماتور شماره 100

ــ برای اينکه غبار غم بر روی قلبش ننشيند, هر روز با خنده قلبش را غبار روبی می کرد.
ــ عشق مانند سيگار است وقتی خاموش شد می توان روشنش کرد ولی طعم اولش را ندارد.
ــ به خاطر چشمهای عسليش , نگاهش هميشه شيرين بود.!
ــ آنقدر دست و دلباز بود که زندگی اش را به عزراييل بخشيد.
ــ آنقدر خجالت کشيد که معتاد شد.!
ــ ماه خجالتی پشت ابر پنهان شد.
شيندخت

۱۳۸۱ مهر ۲۳, سه‌شنبه

كاريكلماتور شماره 99

ــ مرگ و زندگي را به اندازه عمر گذشته و عمر نگذشته دوست دارم .
ــ براي اينكه سكوت سلامم را نشنود كلاهم را به احترامت بلند مي كنم .
ــ پرواز ،‌به عشق آسماني پرنده جامه عمل مي پوشاند .
ــ ضربان قلب ، گل وجود را غرق شكوفه مي كند .
ــ پرنده محبوس از غم بي آسماني دلش خون است .
ــ ضربان قلب ، شكوفه هاي زندگي هستند .
پرويز شاپور

۱۳۸۱ مهر ۲۱, یکشنبه

كاريكلماتور شماره 98

ــ آنهايي كه يك سر دارند و هزار سودا، نمي توانند سري توي سرها در بياورند !
ــ بعضي ها ، مي خواهند نامردي را به جايي برسانند كه بعضي ها بار كج را به منزل !
ــ آنهايي كه از خود بي خود مي شوند ، نمي توانند خودي نشان بدهند.
سيد يوسف ميرزايي

ــ بعضي ها هميشه تو چشم اند بعضي ديگر اصلا” به چشم نمي آيند .
ــ بعضي ها ترقه را دوست دارند بعضي ترقي را ...
ــ قلمي كه پرحرفي مي كند عمرش كوتاهه .
ريحانه كيوان
نشريه طنزوكاريكاتور

۱۳۸۱ مهر ۲۰, شنبه

كاريكلماتور شماره 97

ــ خورشيد هنگام طلوع آتشي روشن مي كند كه دودش به چشم شب زنده دار ستارگان مي رود .
ــ ماهي پر توقع انتظار دارد چهار چهارم كره زمين را آب فرا گرفته باشد .
ــ مرگ و زندگي همزمان متولد مي شوند با هم زندگي مي كنند و در آغوش هم جان مي سپارند .
ــ عاشق موجي هستم كه دريا را در بستر خشك رودخانه مي افكند .
ــ برگهاي زرد تارهاي صوتي باد خزاني هستند .
ــ زمستان با لباس آدم را لخت مي كند .
پرويز شاپور