۱۳۸۰ اسفند ۷, سه‌شنبه

كاريكلماتور : شماره 8
.
خوب ديروز سعي كردم و شد ، منظورم وبلاگي در خصوص كاريكلماتور
هنوز كامل نشده ، اما سعي مي كنم سريعتر آماده بشه .
.
ــ سايه ام هنگام غروب براي اينكه همذاه خورشيد نرود ، پشت سرم قايم مي شود .
ــ اگر باران دريا را قطره قطره به زمين منتقل نكند ، كره زمين را سيل مي برد .
ــ آنقدر آرزو به گور بردم كه محلي براي جسدم باقي نمانده .
ــ شيرين ترين خاطرة زندگي ام خداحافظي آدم پرچانه است .
ــ پا ظريفترين وسيله نقليه است .
”پرويز شاپور”

ــ قوه جاذبه زمين ، ابرها را مي دوشد .
ــ در بازار بورس ، اخلاق رو به تنزل است .
ــ سايه ام تا گور بدرقه ام كرد .
ــ تنها پناهگاه موش سوراخ است .
ــ كارت شناسائي بهار گل است .
”حميد شاد”

ــ اگر پشت دود به آتش گرم نبود ، آنقدر سر به هوا نبود !
ــ اگر درختان سربه زير بودند ، زرافه گردن كشي نمي كرد .
“حميد صاحبي”


۱۳۸۰ اسفند ۶, دوشنبه

شايد كاريكلماتور : شماره 7
...................
ــ مجرمين با دستهاي قانون نمي ميرند ، آنان با دستهاي انسانهاي ديگر هلاك مي شوند .
”برنارد شاو”
ــ هيچ وقت نمي توانيد با مشت گره كرده ، دست كسي را به گرمي بفشاريد .
”گاندي”
ــ هنر زندگي اين است كه بتواني صداقت دستهايت را به همگان نشان دهي .
”اي وي لوكاس”
ــ در جايي كه هيچ شاهدي براي اثبات دلايل وجود ندارد ، اثر دستها ما را متقاعد مي سازد كه خدايي هم هست .
”اسحاق نيوتون”
.
كاريكلماتور پندار : شماره 6
.
به تمامي دوستان توصيه مي كنم حتما” سري به سايت پندار بزنند ، البته من نمي دونم از كي تابحال من شهران شدم .
.
كاريكلماتور : شماره 5
...............
ــ اگر بخواهم پرنده را محبوس كنم قفسي به بزرگي آسمان مي سازم .
ــ فردي كه فكرش سياه است مويش زودتر سپيد مي شود .
ــ تاريخ مصرف موش و ماهي را گربه تعين مي كند .
ــ عشق جنين آسا در قلبم نمو پيدا مي كند .
ــ قلبم يك در ميان براي خودم ميزند .
ــ دنيا قفس بزرگي است .
”پرويز شاپور”

ــ زندگي ، يك مسابقه است . در يك مسابقه همه برنده نمي شوند .
ــ با بهار ، به استمداد گل پژمرده شتافتم .
ــ نه ، با گل وجودم به استقبال بهار شتافتم .
ــ براي اينكه دلم خوش باشد ، خوشم...
”حميد شاد”

ــ سفر وقتي خوبست كه اميد بازگشت داشته باشي .
ــ تاريكي زير اثر انگشت خورشيد محو شد .
”سحر اشرافي”
كاريكلماتور : شماره 4

از اينكه تونستم بعضي از دوستان وبلاگ را به سر ذوق در بياورم خوشحالم
ــ سكوت قلب گوركن خاموشي گورستان را كامل مي كند .
ــ با حاصل جمع عمرهاي سپري شده هم نمي توان يك لحظه زندگي كرد .
ــ حاصل جمع شبها هم نمي تواند دامن سفيد خورشيد را به اندازه يك سر سوزن لكه دار كند .
ــ زمان حاصل جمع گذشته و آينده است .
ــ بار زندگي را با رشته عمرم به گوش مي كشم .
”پرويز شاپور”

ــ هر زشتي به اندازه كافي زيباست.
ــ دلم ، از ميان رديفهاي موسيقي ، فقط شور ميزند .
ــ اوضاعم از خودم بي ريخت تر است .
ــ رودخانه بر اثر فشار آب است كه دل به دريا مي زند .
”حميد شاد”

ــ بعضي ها با وجود تفاوت زبان ، همديگر را مي فهمند و عده اي عليرغم داشتن زبان مشترك از فهم آن عاجزند .
ــ چاشني تلخ انتظار ، نبودن اميد است .
”سحر اشرافي”
.

كاريكلماتور شماره 3 :
........................

ــ آدم خوش بين با چشم مصنوعي هم روزنه اميدش مي بيند .
ــ دختران قالي باف فرارسيدن بهار را به گلهاي قالي تبريك مي گويند .
ــ تصوير متلاشي شده ام در آينه شكسته اشك مي ريزد .
ــ يك ليوان اشك به چشمي كه تشنه گريستن است هديه كردم .
ــ آدم برفي وقتي به خورشيد نگاه مي كند اشك در چشمش حلقه مي زند .
”پرويز شاپور”

ــ غنچه ، با ديدن نخستين اشعه آفتاب ، گل از گلش شكفت .
ــ حماقت نمي تواند عذر موجهي باشد ، نگذاريد ” گل ” كند .
ــ امروزه روز ، گل را هم بزك مي كنند .
ــ زندگي مثل گل است . هر روزش رنگ و بوي دارد .
”حميد شاد”

ــ براي اينكه مگسها دور وبرم نپلكند ، هيچگاه به چيزهاي شيرين فكر نمي كنم .
ــ هرگاه اوقاتم تلخ است به شيريني فروشي مي روم .
ــ قناد احتكار شيرين دارد .
”عباس وثوقي لاهيجاني”
.
كاريكلماتور شماره 2 :
ــ وقتي نيستي نگاهم دست خالي به چشمم باز مي گردد .
ــ در فصل بهار از ترس اينكه گياه روي گونه ام نرويد اشك نمي ريزم .
ــ اگر خورشيد عينك دودي بزند خلايق به عينك آفتابي احتياج پيدا نمي كنند .
ــ باغبان گلهاي پيراهنت هستم .
ــ نمي دانم خودم را كجا جا گذاشتم .
”پرويز شاپور”

ــ بود و نبود بهار ، چيزي از زيبائي گلهاي قالي كم نمي كند .
ــ برق نگاهش خاموشي نداشت .
ــ حمام آفتاب گرفتن يخ به قيمت جانش تمام مي شود .
ــ با وجوديكه شمع دلم را بسرقت برده اند ، ته دلم روشن است .
ــ هيچي نيست ، انسان است ، كافيست !!
”حميد شاد”

ــ پشه ها منافذ پوست تنم را تكثير مي كنند .
ــ خواب غفلت به رختخواب احتياج ندارد .
ــ سايه هاي چهار نژاد يك رنگ است .
”نورالله نجات”

ــ خنده ، گريه را عاقبت به خير مي كند .
ــ آب تنبل روانهء چاله مي شود .
”حميد صاحبي”
كاريكلماتور شماره يك
.............................
مرگ در حاصل جمع واپسين دم حيات ها مي زيد - .
عمر جاودانه كفاف رسيدن به مقصد آخرت را نميدهد .
خورشيد ساكن امروز است .
وقتي نيستي چشم ديدن نگاهم را ندارم .
” پرويز شاپور ”

زندگي ، خواب گراني است به ارزاني عمر ...
بعضي ها ، درد را مي بينند و بعضي مي پرسند .
آنهاييكه با من و شما ” راه ” نمي آيند ، براي ديگران مي دوند .
” حميد شاد ”

گناه كلاغ چيست كه هر وقت مي خواهد چهچه بزند صداي قارقار از گلويش بيرون مي آيد .
” سحر اشراقي ”
.
.
به غير از كارتون و كاريكاتور ميخواهم از كاريكلماتورKari-kalamator واژه و نامي كه جناب آقاي احمد شاملو بر روي نوشته هاي استاد زنده ياد پرويز شاپور نهاد ، .بگويم .هر هنري براي بيان خود ابزاري دارد .وسيله بيان كارتون و كاريكاتورخط است ،اما استاد شاپور اين وظيفه را به عهده كلمه گذاشته است . استاد شاپور همان طور كه با خط مينويسد ، با كلمه هم كاريكاتور ميكشد او دنيا را با چشم ديگري مي ديد .
كاريكلماتور را ميتوان اينگونه تعريف كرد : « كاريكاتوري كه ميتوان با كلمات بيان شود ». كاره ها و ايده هاي او را دوستانش منجمله آقايان عمران صلاحي ، حميد شاد و...دنبال كردند . از او در روزهاي آتي بيشتر خواهم گفت ، روحش شاد .
ــ موجود بدبين با خورشيد آدم برفي مي سازد .
ــ قفسي كه فكر پرنده نتواند در آن پرواز كند هنوز ساخته نشده است .
ــ اگر خودم هم مانند ساعتم جلو رفته بودم حالا به همه جا رسيده بودم .
ــ به عقيده گيو تين سر آدم زيادي است .
ــ با چوب درختي كه برف كمرش را شكسته بود پارو ساختم .
ــ هر درخت پير صندلي جواني ميتواند باشد .
ــ خواب غفلت احتياج به بستر ندارد .

.........................................................................................
.........................................................................................