۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

کاریکلماتور شماره 188

قورباغه ای که عمرش در خشکسالی می گذرد نمی تواند از مزایای ذوحیاتین بودن استفاده کند.
شاخه درخت برای اینکه به شکوفه بهاری دسترسی پیدا کند دستش را دراز می کند.
آدم جان دوست آرزو می کند قبل ار اینکه نوبت مرگش برسد عزرائیل خودکشی کند.
بلبل مرتاض روی گل خاردار می نشیند.
پرویز شاپور

۱۳۸۹ تیر ۷, دوشنبه

کاریکلماتور شماره 187

نان وا ، اسپانسر سریال راز بقا شد.
تولد ، سر مقاله ی کتاب ِ عمر است.
گاهی پرگار عقل ، مثلث رسم می کند.
هپاتيت ِ درختي ، با ظهور پاییز اتفاق افتاد.
گاهی دل شوره ها ، نمک زندگی می شوند.
سیاسی بود ، از خانه اش بوی قرمه سبزی می آمد.
«حق با مشتری است» ، شعار کاندیدای کاسب است.
در «انستیتوی لات» ، فقط زهرچشم می گیرند.
درختان «تبرستان» ، همه بی سر و شاخه اند.
کرسی حقوق بشر ، پاپتی ها را گرم نمی کند.
شک نکنید ، تاریخ را ثانیه ها عوض می کنند.
طلاق ، «درز انقطاع» ساختمان ازدواج است.
بی رنگ و روغن هم ، می توان تابلو شد.
هم نوایی بی نوایان عجب نوایی دارد.
نازک اندیش ، کلفت گو نمی شود.
حسین ناژفر

۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

کاریکلماتور شماره 186

عاشق بی دست و پا ، دست و پای عشق را می بندد
ماهی گیر ناشی عمرش را پای سراب می گذراند
آتش در خاکستر به آرامش ابدی میرسد
برای پابرهنگان پاپوش دوختن ثواب دارد
با رفتن برق ، وسایل برقی تحصن می کنند
درخت با دیدن پاییز زرد می شود
بار کج از بیراهه به مقصد می رسد
آن قدر هوا کثیف است که دودکش حرفی برای گفتن ندارد
چپ و راست در راستا با هم تفاهم دارند
 نانوایی جوش شیرین میزند بیچاره فرهاد
مهدی فرج اللهی

۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

کاریکلماتور شماره 185

طنز، روی مردم را باز میکند.
درختان را میبرند تا سیل به آنها اصابت نکند.
آدم پرخور، صاحب سخن را تسلیم کرد.
تملق، گندستایی میکند، انتقاد، گندزدایی.
دوستی خر و خرسوار، ناشی از بیتمیزی خر است.
اگر مرگ نبود، جاده ی عمر به شکل دایره بود.
نویسنده ای که نوشته اش را خواننده نمیفهمد، اگر ننویسد، زودتر به مقصد میرسد.
مرگ، شایعه ی عمر جاودانه را تکذیب کرد.
توفان، درخت خشکیده را آسانتر میاندازد.
دستی که درختان جنگل را میبرد، ستونِ پنجم سیل است.
پدر سالار، کودکِ بی کودکی است.
در جنگ، بیش از کودکان، کودکی کشته میشود.
گوش پاییز، سنگینتر از آن است که صدای پای بهار را بشنود.
عدد 4 به نقطه ی نامعلومی چشم دوخته است.
عدد 8، هفتی است که بالانس زده.
خدا، پرواز را آفرید، انسان قفس را.
توهین و تملق در قاموسِ آینه نیست.
سکوت، هیچ سخنی را سانسور نمیکند.
قفس، خانه ی امن پرنده ی بی پرواز است.
زمان، معطل ساعت تنبل نمیماند.
پرندهای که با قفساش کنار آمده، احساس آزادی میکند.
جاده ی متروک و مسافرِ منزوی، همدیگر را پیدا میکنند.
ماهی ساده لوح، روی آب می آید تا از توجه گربه، تشکر کند.
ای کاش نبودنت را هم با خودت برده بودی!
آبشار، رودخانه ی عمودی است.
کابوس خشکسالی، صدای پای آب است.
راه راستی از تونل وحشت واقعی میگذرد.
قبرستان، جامعه ی بی طبقه ی همیشه ی تاریخ است.
مرگ، همه را لخت میکند.
سیل و مرداب، افراط و تفریط جریان آبند.
سگ گله، چنان هار شد؛ که گله به گرگ پناه برد.
تزویر نگذاشته که کارخانه ی طنز از بابت مواد اولیه در مضیقه باشد.
پرواز شکسته، خودش را به قفس معرفی کرد.
تبخیر تدریجی کودکی را، بزرگ شدن مینامیم.
آینه به تو میبالد.
سکوتِ جاده ی متروک، جاودانه نیست.
نه لاستیک ترکید، نه راننده خواب بود، جاده، جاخالی داد.
عمران صلاحی - ماهنامه ی گل آقا، شمارهی 151

۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

کاریکلماتور شماره 184

شکوفه شاداب بهاری به غمگینی گل پرپر شده پائیزی جان می سپارد.
آخرین قطره باران واپسین دم حیات ابر را به خاک می سپارد.
گربه انتقام بلند پروازی را روی زمین از پرنده می گیرد.
پرنده پیر با کمک گربه از درخت پائین می آید.
به نگاهم خوش آمدی.
پرویز شاپور

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

کاریکلماتور چیست؟

اینکه کاریکلماتور را ترکیبی از کاریکاتور و کلمه بدانیم و اینکه بگوییم به نوشته های پرویز شاپور اطلاق می شده و نخستین بار احمد شاملو آن را در مجله ی خوشه به کار برده ، توضیحی سطحی است که نه جامعیت و مانعیت کافی برای ممانعت از ورود انواع نثرهای دیگر به این حوزه را دارد ونه حتی می تواند کاریکلماتور را آنطورکه لازم است معرفی کند .
برای معرفی بهتر کاریکلماتور – از آنجائی که مسبوق به سابقه نیست – بهتر است در ابتدا به توضیح مختصر ایجاز که شرط اولیه و اساسی کاریکلماتور است ، و پس از آن به معرفی اجمالی نثرهای دیگری که موجزند اما کاریکلماتور نیستند بپردازیم .
و در ابتدا لازم به ذکر است که این پژوهش برمبنای نمونه های برتر کاریکلماتورهای چاپ شده تا سال ۱۳۸۸ می باشد ، و از آنجایی که تاکنون تعریف جامع و مانعی از این نوع ادبی نداشته ایم به ناچار تعریف آن در این نوشتار تاحدودی سلبی بوده و به ناچار با سلب مختصات نثرهای ایجازی دیگر به تعریف کاریکلماتور پرداخته ایم .
ایجاز / Brevity / Laconism در لغت به معنی کوتاه سخن گفتن ، کوتاه گویی ، خلاصه گویی ، و بیان مقصود در کوتاه ترین لفظ و کمترین عبارت است . ایجاز از صناعات بلاغی است و چنانست که ترتیب معانی بر الفاظ افزون باشد و مخل به معنی نباشد. ایجاز از ویژگی های ذوق سلیم و قریحه نامیده شده چنانکه شکسپیر گوید : « Brevity is the soul of wit » و خود بر دو نوع ایجاز قصر یا اشاره و ایجاز حذف است . ایجاز قصر یا اشاره / Brachiology به واسطه ی حذف اجزا پدید نمی آید بلکه از مجموع کلام حاصل می شود مانند این بیت از سعدی :
عشق دیدم که در مقابل صبر آتش و پنبه بود و سنگ و سبوی

کاریکلماتور شماره 183

خشکی ها در مسیر رودخانه با پل به هم دست می دهند.
درخت زیبایی گوناگونش را مدیون چهار فصل است.
عمری بین در ورودی و در خروجی زندگی سرگردان بودم.
درخت را به اندازه چهار فصل دوست دارم.
مرگ ، حاصل جمع عمرهای سپری شده است.
پرویز شاپور

۱۳۸۹ خرداد ۲۶, چهارشنبه

کاریکاتور

کاریکاتوری از پرویز شاپور

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

کاریکلماتور شماره 182

باغبان به اندازه ای پیر شده بود که برای آب دادن گلها آبپاش خالی را هم نمی توانست از زمین بلند کند.
آب رودخانه به اندازه ای زلال بود که ماهی ها از سرچشمه دریا را می دیدند.
دختر قالیباف بهار گل وجودش را به پای گلهای قالی پائیز می کند.
نگاهم گلهای رنگارنگ بهاری را نچیده برایم به ارمغان می آورد.
عاشق فریادی هستم که به حاصل جمع گوشها قابل تقسیم باشد.
پرویز شاپور

۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

کاریکلماتور شماره 181

پرنده کوتاه پروازی که بخواهد بلند پروازی کند ، در بن بست پروازش اشک می ریزد.

عمر صرف پیمودن راهی می شود که زندگی پیش پای موجودات می گذارد.
با آیینه بت شیشه ای ساخته ام که عاقبت به تیر غیب گرفتار می شود .
تیری که به پرنده اصابت نکند سقوط را از پا در می آورد.
عمر خورشید به روشنی روز می گذرد.
پرویز شاپور

۱۳۸۹ خرداد ۲۳, یکشنبه

کاریکلماتور شماره 180

آدم خودپرست تصور می کند خورشید برای برنزه کردنش به کنار دریا آمده است.
پروانه با ادب، قبل از خاکستر شدن داخل زیر سیگاری می نشیند.
در جشن تولد شمع ، کارت دعوت برای پروانه نمی فرستم.
ابر پلک مشترک ستارگان است .
دریا با موج به خشکی تنه می زند.
پرویز شاپور

۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه

کاریکلماتور شماره 179

برخی از مردم آنقدر آزادی خواه هستند که حتی حاضر نیستند مهربانی را در قلب شان محبوس کنند.
گل آفتابگردان در روزهای ابری احساس بلاتکلیفی می کند.
پرنده محبوس شب که می خوابد ، خواب آزادی را می بیند.
واژه سلام متواضع ترین واژه هاست.
قفس پرنده ، خانه بی عدالتی است.
پرویز شاپور

۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

شاید کاریکلماتور

گاهی پیش میاد که شما به خط پایان نزدیک میشین یا خط پایان رو رد می کنید ولی هنوز به پشت سرتون چشم دوختید ، یا حواستون نیست که همه چیز تموم شده یا نمیخواین قبول کنید به نقطه پایان رسیدید.

گذشتن یا رسیدن به خط پایان همیشه خوشایند نیست ، همیشه نشون دهنده به نتیجه رسیدن تلاشتون نیست گاهی پایان یعنی وقتتون تموم شده یا رویای طلایی شما پوچ بوده.
رودخونه همیشه برای رفع تشنگی نیست گاهی معبری ست برای رسیدن به سمت دیگر ، برای ادامه راه ، خنکای زلالی ست برای سپردن خستگی تن ، نوازشی دلخواه ، زمزمه ای نجواگونه برای آرامشی بی نظیر وقتی گوش می دهید.
سرچشمه : حالا بیا من و پیدا کن

کاریکلماتور شماره 178

ساعت برای اینکه فریبم بدهد ، درحالیکه خوابیده بود پاندولش را حرکت می داد!

از وقتی چشمم آب آورده است ، لیوان خالی را پر از آب می بینم !!
برای هواپیمای بازنشسته پریدن از جوی هم کار مشکلی است.
جسدم را تا گورستان به دوش کشیدم.
آدم گیوتین زده را سرزنش نکنید.

۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

کاریکلماتور شماره 177

اگر میله قفس بودم روز به روز لاغرتر می شدم تا پرنده بتواند به افق دور پرواز کند.

گربه خجالتی وقتی می خواهد ماهی بگیرد دستش را جلوی صورتش نگه می دارد.
برای اینکه خورشید را تحقیر کنم در جشن تولدش شمع روشن می کنم.
گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرنده محبوس است.
با رشته افکارم دست و پای مغزم را بستم.
پرویز شاپور

کاریکاتور

پرویز شاپور

۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

کاریکلماتور شماره 176

مادر «شاپور» می‌گفت: «60 سال بچه بزرگ کردم، یک کلمه حرف حسابی از دهانش نشنیدم.»
به مناسبت روز مادر 

۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

کاریکلماتور شماره 175

عادلانه نیست که مرده به آن بزرگی یک سنگ داشته باشد و ساعت به این کوچکی بیست و یک سنگ.
ستارگان سکه هایی هستند که فرشتگان در قلک آسمان پس انداز کرده اند.
قفسی که فکر پرنده نتواند در آن پرواز کند هنوز ساخته شنده است.
وقتی خنده ام اشک می ریزد قیافه مضحکی پیدا می کند.
پرویز شاپور