۱۳۸۲ تیر ۲۹, یکشنبه

كاريكلماتور شماره 170

ــ مترسك روي داربست چوبي به دنيا مي آيد ،‌بر روي آن زندگي مي كند و همان جا هم مي ميرد .
ــ هستي براي مترسك به چهار چوب كشيده شدن است ، اما هيچ گاه به آسمانها نخواهد رفت .
ــ شايد نخستين سازنده مترسك يك انسان باشد ، اما به يقين دشمن حتمي آن نيز انسان است .
ــ هيچ كس نمي خواهد مترسك يا كلاغ باشد ، اما عده اي مترسك و عده اي كلاغ هستند .
ــ مي گويند مترسك را دوست دارند ، اما يك لحظه هم حاضر نيستند جاي او باشند .
ــ كلاغ هر چه سحر خيز باشد ، باز مترسك زودتر از او سر جاليز حاضر است .
ــ كلاغ ، مترسك را با قاروقارش آزار مي دهد و مترسك با سكوت .
ــ دوستداران مترسك ، لباس هاي ژنده خود را به او هديه مي دهند .
ــ اگر مترسك مغز داشت ، زير آفتاب تا حالا منفجر شده بود
.ــ كلاغ سيصد ساله نتوانست مترسك پير را به ستوه بياورد .
ــ اگر مترسك عقل داشت ، حتما مزرعه را ترك مي كرد .
ــ مترسك براي خودش مترسك است و براي كلاغ هيچ .
ــ در مزرعه زندگي يكي مترسك مي شود و يكي كلاغ .
ــ كلاغ بهانه اي بيش براي ساخته شدن مترسك نيست .
ــ كلاغ مرد سياه پوش مسابقه فوتبال مترسك هاست .
ــ مترسك كلاغ را قبول ندارد و كلاغ مترسك را .
ــ مترسك و كلاغ ، زوج هنري خوبي هستند .
ــ سكوت مترسك ، چراغ سبز كلاغ است .
ــ هستي مترسك به كلاغ بستگي دارد .
ــ هر چيز تمام شود ، جنگ كلاغ و مترسك تمام نخواهد شد .
اصغر نديري

هیچ نظری موجود نیست: